به نام سلام
زمستان است... توی تاکسی نشته ام و از آفتابی که به پس کله ام می خورد حالم بد می شود.. دارم به برف نیامده فکر می کنم. به آسمانی که نمی بارد. برای روییدن دانه ها، جوانه زدن درخت و محصول تابستان، سرمای زمستان حکم ضرورت را دارد. این نباریدن، جوانه را ، دانه را، میوه را ، همه ابتر می کند. . . . اشک برای خاک وجودمان، سرما برای محصول هایمان، حکم ضرورت را دارد... . . ربّی مرا اینگونه کم آب و بی بارش، رها مکن...
نوشته شده در پنج شنبه 93/11/23ساعت
12:26 عصر توسط کوثر مهدیان نظرات ( ) |
Design By : Pichak |