سفارش تبلیغ
صبا ویژن


به نام سلام

بسم الله ارحمن الرحیم

الهم صل علی فاطمه وابیها و بعلها و بنیها و السر المستدع فیها به عدد ما احاطه به علمک

پیامبر خوشحال بود زیرا خداوند دختری زیبا به او هدیه داده بود.

اما هر وقت از خانه بیرون میرفت چیزهایی می شنید که او را آزرده خاطر میکرد.

همه نسل او را ابتر میدیدند زیرا فکر میکردند چیزی که باعث بقای نسل میشود داشتن فرزند پسر است .

آنها به حرف خود اطمینان داشتند و دلیل همیشگی و جاودان شدن نسل خویش را در پسران خود می دیدند

و پیامبر را به خاطر داشتن فرزند دختر مسخره و سرزنش میکردند.

چیزی که پیامبر را ناراحت میکرد طعنه های آنها نبود ،او نگران امت خویش بود

زیرا آنها نفهمیده بودند که دختری که خداوند به او عطا فرمونده کوثر است.

(یعنی تمام خیرها و برکات در وجود مبارک ایشان جمع شده اند)

و عاقبت آن طعنه زن ها را میدید و می دانست که در حطمه اند.

و ما ادراک ما الحطمه؟

 آنها نمی دانستند که حطمه چیست ؛آنها حتی نمی دانستند که کرامت چیست؛

کرامت یعنی این که شب برای عبادت بیدار باشی،آنوقت بجای دعا کردن برای خودت،دیگران را دعا کنی.

کرامت یعنی شب عروسی ات باشد اما لباس نوی عروسی ات را به فقیری بدهی که نیازمند است.

کرامت یعنی روزه باشی اما به هنگام افطار به خوردن آب و نمک راضی شوی تا گرسنه ای را سیر کنی.

آن طعنه زن ها آنقدر سرگرم دارایی هایشان بودند که فراموش کرده بودند که این در سوخته برای چه کسانی است ،

دارایی هاشان پرده ای بود در جلوی چشمانشان تا کرامت این خاندان را نبینند.

اما نسل این بانو ی کریم و پدر بزرگوارش ادامه پیدا کرد و نام هر کدامشان تا سال های سال باقی ماند.

و این یعنی جاودانگی و بقای نسل.

ای کاش آن طعنه زن ها میدانستند که دارایی ها نیست که انسان را همیشگی میکند و

نتیجه ی این باور چیزی بجز پرت شدن در حطمه نیست.

اگر این را میفهمیدند دیگر به مخالفت با این خاندان کریم به هر صورت ممکن ،مثلا با طعنه، نمی پرداختند.


نوشته شده در دوشنبه 94/2/7ساعت 9:33 عصر توسط زهرا غلامی نظرات ( ) |


Design By : Pichak